امام صادق علیه‌السلام، روز تاسوعا را این طور توصیف کردند: «تَاسُوعَاءُ یَوْمٌ حُوصِرَ فِیهِ الْحُسَیْنُ علیه‌السلام وَ أَصْحَابُهُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ بِکَرْبَلَاءَ وَ اجْتَمَعَ عَلَیْهِ خَیْلُ أَهْلِ الشَّامِ وَ أَنَاخُوا عَلَیْهِ وَ فَرِحَ ابْنُ مَرْجَانَهَ وَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ بِتَوَافُرِ الْخَیْلِ وَ کَثْرَتِهَا وَ اسْتَضْعَفُوا فِیهِ الْحُسَیْنَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ أَصْحَابَهُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ أَیْقَنُوا أَنْ لَا یَأْتِیَ الْحُسَیْنَ علیه‌السلام نَاصِرٌ وَ لَا یُمِدَّهُ أَهْلُ الْعِرَاقِ بِأَبِی الْمُسْتَضْعَفُ الْغَرِیب؛ [۱] تاسوعا روزی است که امام حسین علیه‌السلام، و اصحاب او در کربلا محاصره شدند و سپاه شامی بر ضد آنان گرد هم آمدند. ابن زیاد و عمر بن سعد نیز از فراهم آمدن آن همه نیرو خوشحال شدند و آن روز حسین علیه‌السلام و یارانش را ناتوان شمردند و یقین کردند که دیگر برای او کمکی نخواهد رسید و عراقیان نیز او را پشتیبانی نخواهند کرد.»

علاوه بر آن چند واقعه دیگر نیز در این روز اتفاق افتاد.

یک. ورود شمر بن ذی الجوشن، با چهارهزار لشکر به کربلا و آوردن دستور جنگ. [۲]

دو. آمادگی دشمن برای جنگ و اضطراب اهل بیت امام حسین علیه‌السلام. [۳]

سه. گرفتن مهلت از دشمن، برای عبادت [نماز، تلاوت قرآن، استغفار] در شب عاشورا. [۴]

چهار. آمدن امان‌نامه برای فرزندان ام‌البنین.

بصیرت در مقابل امان‌نامه

شجاعت و بصیرت حضرت اباالفضل علیه‌السلام تا جایی بود که حتی دشمن برای جدا کردن وی از امام حسین علیه‌السلام، نقشه‌های متعددی کشیده بود. یکی از آنها فرستادن امان‌نامه برای وی بود.

بر اساس برخی نقل‌های تاریخی، دو امان‌نامه، برای فرزندان ام‌البنین علیها سلام، به خصوص حضرت ابوالفضل علیه‌السلام، رسید.

نخستین امان نامه

نخستین امان‌نامه توسط دایی حضرت عباس علیه‌السلام؛ عبدالله بن ابی محل بن حزام فرستاده شد. حضرت در جواب آن فرمودند: «أَقْرِئْ خَالَنَا اَلسَّلاَمَ وَ قُلْ لَهُ أَنْ لاَ حَاجَهَ لَنَا فِی أَمَانِکُمْ اَمَانَ اَللَّهِ خَیْرٌ مِنْ أَمَانِ اِبْنِ سُمَیَّهَ؛ [۵] به دایی ما سلام برسان و به او بگو که ما هیچ نیازی به این امان‌نامه نداریم؛ زیرا امان خدا بهتر از امان نامه فرزند سمیه است.»

دومین امان نامه توسط شمر

شام تاسوعا، شمر به خیمه گاه امام حسین علیه‌السلام نزدیک شد و فرزندان حضرت ام‌البنین علیها سلام را صدا زد و آنها را از امان نامه عبید الله، آگاه ساخت. [۶] در اینجا حضرت ابا الفضل علیه‌السلام ندا داد: «تَبَّتْ یَدَاکَ وَ لُعِنَ مَا جِئْتَ بِهِ مِنْ أَمَانِکَ یَا عَدُوَّ اللَّهِ أَ تَأْمُرُنَا أَنْ نَتْرُکَ أَخَانَا وَ سَیِّدَنَا الْحُسَیْنَ بْنَ فَاطِمَهَ، سلام الله علیها وَ نَدْخُلَ فِی طَاعَهِ اللُّعَنَاءِ وَ أَوْلَادِ اللُّعَنَا؛ [۷] دستت بریده باد! ای دشمن خدا و لعنت بر این امان‌نامه‌ای که آورده‌ای! آیا به ما امر می‌کنی که برادر و مولایمان حسین بن فاطمه را رها کرده و در اطاعت ملعون‌ها و فرزندان ملعون، قرار بگیریم!»

این نوع برخورد و استخدام کلماتی مانند «سیدنا الحسین بن فاطمه» برای برادرش، نشان از بزرگواری او دارد؛ زیرا با این جمله امام حسین را به حضرت زهرا نسبت داد و خود را غلام و نوکر او دانست. از سویی با جملاتی دشمن را «لعن شده» معرفی می‌کند؛ زیرا اینها از جمله اذیت کنندگان رسول خاتم هستند، اینها فرزندان همان کسانی هستند که هنوز از حافظه تاریخ محو نشده است.

رشادت و غیرت حضرت ابا الفضل (ع)

همواره رشادت و غیرت، به معنای واقعی، دو آموزه اخلاقی است که نتیجه علم و بصیرت است؛ زیرا به اندازه‌ای که انسان با واقعیت‌های زندگی آشنا شود، به همان اندازه بر بصیرت او افزوده می‌شود.

امیرالمومنین علیه‌السلام می‌فرماید: «شَجَاعَهُ الرَّجُلِ عَلَی قَدْرِ هِمَّتِهِ؛ [۸] شجاعت انسان به اندازه همت اوست.» در جای دیگر فرمودند: «ثَمَرَهُ الشَّجَاعَهِ الْغَیْرَهُ؛ [۹] میوه و نتیجه شجاعت، غیرت است.» سپس فرمودند: «غَیْرَهُ الرَّجُلِ إِیمَان؛ [۱۰] غیرت انسان، از ایمان ناشی می‌شود.» بازگشت بسیاری از آموزه‌های اخلاقی و دینی ایمان است. بر همین اساس امام صادق علیه‌السلام درباره ایمان حضرت ابوالفضل می‌فرماید: «کانَ عَمُّنَا العَبّاسُ بنُ عَلِیٍّ نافِذَ البَصیرَهِ صُلبَ الإیمانِ؛ [۱۱] عموی ما عبّاس، دارای بینشی ژرف و ایمانی راسخ و استوار بود.» پس ایمان، تأثیر مستقیم بر شجاعت و غیرت دارد.
بنابراین روز تاسوعا، روز آشکار شدن ایمان اهل بیت امام حسین علیهم السلام و رشادت‌های حضرت اباالفضل علیه‌السلام است.

پی نوشت
[۱]. کافی، کلینی، ج ۴، ص ۱۴۷.
[۲]. الفتوح، ابن اعثم، ج ۵، ص ۹۴.
[۳]. انساب الاشراف، بلاذری، ج ۳، ص ۱۸۴.
[۴]. الکامل، ابن اثیر، ج ۴، ص ۵۷.
[۵]. وقعه الطف، ابومخنف، ص ۱۹۰.
[۶]. الإرشاد، شیخ مفید، ج ۲، ص ۸۹.
[۷]. اللهوف، ابن طاوس، ص ۸۹.
[۸]. غررالحکم، آمدی، ص ۴۱۳.
[۹]. همان، ص ۳۲۷.
[۱۰]. همان، ص ۴۷۱.
[۱۱]. عمده الطّالب، ابن عنبه، ص ۳۵۶.